قسمت 17
love
بهترین مطالب عاشقانه
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
عاشقانه
عاشقانه
موس بیسیم شیشه ای

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان love و آدرس barzanlove.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.











آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 69
بازدید هفته : 87
بازدید ماه : 127
بازدید کل : 12237
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
بارزان عمری

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
1 بهمن 1391برچسب:, :: 1:27 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری

عاشقانه.عشقولانه.عشق.رویایی

قسمت ۱۷
مريم قرار بود براي عيد بره مشهد .بهش گفته بودم از امام رضا بخواد و برام دعا كنه كه اگر صلاحه من و X همديگر و ببينيم . بالاخره عيد سال 1389 اومد و ما همديگر ديديم .تابه حال از توچشماي هيچ كسي اينقدر حرف نخوده بود. نيازي به لبامون نبود . چشمامون همه چيز مي گفت . همش اصرار ميكرد منو ببوسه . وقتي داشتم بر ميگشتم . بي تاب بود . مي گفت دوست داره صداي منو بشنوه . هنوز پيامك هاشو دارم . از اون موقعه تازه باهم بهتر شديم .

تا از اون موقعه بود كه كم كم فهميدم عشق يعني چي . هر چند كه باز هم به خاطر حرفاي نيلوفر بين من و اون اختلاف بود . روزها رفتند تا اينكه ارديبهشت شد X دفترچه علمي كاربردي گرفته بود . قبولم شده بود . البته فكر كنم شايد نيلوفر باعث شده بود كه اون ثبت نام اوليه انجام بده . مطمئن نيستم . چون هرگز نپرسيدم . بالاخره با كلي اصرار رفت دانشگاه ثبتنام كرد . انگار تازه فهميده بودم خدا براي چي منو سر راه اين پسر گذشت . انگار بايد خيلي از چيزها تغيير ميدادم . واقعا الهام خداست . البته خودش دوست داشت تغيير كنه . دعاي خير مادر ش بود . اون خوب بود و من واقعا ازش راضيم . اون همه چيز منه . اما آرامشي نداشتم . تا اينكه درسم تموم شد. يعني كارداني گرفتم . تابستون رفتم تهران اما بخاطر درسام و امتحان كارشناسي مجبور شدم زود برگردم تهران بودم باهم رفتيم نهار خورديم . همديگه بوسيديم .بغل كرديم . حالا ديگه اون همه چيز من بود . تا بعد از ظهر باهم بوديم . منورسوند خونه خاله و خودش رفت خونه . بعدش زنگ زد به من و گريه كرد . مي گفت دوستت دارم . تا حالا كسي اين جوري دوست نداشتم .فكر كنم براش سخت بود قبل كنه كه عاشق شده .هنوزم كه هنوزه وقتي منو مي بينه گريه مي كنه . حتي وقتي اونجاست و دلش ميگيره . منم دلم ميگيره ولي سعي ميكنم جلوي X چيزي نشون ندم .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: